در واقع، این سطح مهارتهای رهبری یک رییس است که میتواند میزان رضایت شغلی کارکنان را تعیین کند. به همین دلیل است که در نظرسنجیها داشتن یک رییس خوب، در جایگاهی مهمتر از روزهای تعطیل بیشتر یا دستمزد بالاتر قرار میگیرد. اما اگر در سازمانی، رییس نتواند روحیه کارکنان را حفظ و پاسداری کند، افت روحیه کارکنان منجر به فرار استعدادها از سازمان خواهد شد و تبعاتی عمدتا جبران ناپذیر در پی خواهد داشت.
در اینجا به پنج روشی که رهبران ضعیف میتواند موجب تضعیف روحیه کارکنان شوند، اشاره میکنیم:
1- در آموزش و رشد کارکنان سرمایهگذاری نمیکنند
صاحب یک تشکیلات نباید فقط به فکر پیشرفت خود باشد. رشد و توسعه مهارتهای کارکنان نیاز به سرمایهگذاری دارد و تشویق نکردن آنها در این راستا می تواند منجر به بیانگیزه شدن آن ها شود و آنها را وادارد که به دنبال فرصتها بهتر در جایی خارج از سازمان شما بگردند.
تجربه نشان داده است معمولا چنین رهبرانی که حاضر به سرمایهگذاری برای نیروی انسانی خود نیستند، پتانسیلهای آنها را نیز مورد پرسش قرار میدهند یا از آنها ورای تواناییهایشان انتظار دارند.
2- در کارکنان حس ناامنی ایجاد میکنند
بعضی از روسای سازمانها که از مهارتهای ضعیفی در رهبری کارکنان برخوردارند، به اشتباه تصور میکنند که اگر امنیت شغلی کارکنان را مورد تهدید قرار دهند، آنها بهتر کار خواهند کرد. در حالیکه این کار اغلب موجب تضعیف روحیه تیم و برهم خوردن جو کاری میشود. این کار باعث میشود کارمندان در نهایت به نقطه جوش خود برسند. وارد کردن این فشار مضاعف به نیروی کار آن هم بصورت مداوم، به هیچ وجه روشی نیست که بازدهی در پی داشته باشد. این مار فقط باعث میشود که کارکنان احساس کنند به آنها خیانت شده است، مورد سرکوب واقع شده و تحقیر شدهاند. بیتردید در چینی شرایطی شروع به جستجو برای کار دیگری خواهند کرد. چنین اقداماتی فقط به چرخش و آمد و رفت زیاد نیروی کار در سازمان منجر خواهد شد.
3- هنگام بروز مشکلات بلافاصله سرزنش میکنند
کار همیشه با مشکلاتی روبرو میشود. یک کمپین ممکن است با شکست مواجه شود، یک رسانه ممکن است نتواند در نشست خبری حضور یابد یا یک جلسه ارایه حضوری ممکن است بد پیش رود. واکنش بعضی از روسا این است که بلافاصله سرزنش و انتقاد را شروع میکنند. (در واقع چنین افرادی در رابطه با کار خودشان هم همیشه همین احساس ترس را دارند.) اما اگر شما از مهارتهای رهبری خوبی برخوردار باشید میدانید این شما هستید که مسئول عملکرد تیمتان هستید. و در نهایت فرد مسئول آنچه بد پیش رفت هم شما و تیم مدیرانتان هستید. رهبران خوب این موضوع را میدانند و بخش اعظم سرزنش را متوجه خود میدانند.. یک رهبر موفق همانند یک حامی عمل میکند در حالیکه رهبران سمی اغلب با دیدن اشتباهات افراد را به زیر اتوبوسی مملو از سرزنشها میکشانند.
4- اشتباهات یک نفر را با دیگران مطرح میکنند
اگر از یکی از کارکنان اشتباهی سر بزند و اقدامی انضباطی لازم باشد، چه میکنید؟ این موضوع باید به صورت خصوصی حل شود و هرگز نباید به موضوع غیبتها و شایعات درون سازمان تبدیل شود. شایعات و گفتگوهای پشتسر در یک سازمان ارزش روابط درونسازمانی را به شدت تنزل میدهند. نتیجه آنکه اعضای تیم در برقراری ارتباط ضعیف میشوند چون میترسند که در مورد احساس بدی که در محیط کار دارند با یکدیگر صحبت کنند. این یک رفتار سمی است که پیامدهای بزرگتری را برای یک کارفرما در پی خواهد داشت.
5- بیش از حد در کار پرسنل مداخله میکنند
راهنماییها و هدایتهای بیش از حد صاحب یک موسسه، فضایی سمی ایجاد میکند که منجر به افت رضایتمندی از کار میشود. یک رهبر واقعی، ضمن تفویض مسئولیت ها به مدیران خود، اطمینان بیشتری به کارکنانش دارد و فرض را بر این میگیرد که آنها در تلاش هستند تا هدف غایی سازمان را محقق کنند. تجربه نشان داده است که مداخلات زیاد در کار پرسنل موجب افت مشارکت و همکاری آنها میشود. رهبران بزرگ میدانند چگونه بین راهنمایی بیش از حد و راهنمایی کم و ناکافی، یک حد تعادل را پیدا کنند. ژنرال جورج پاتون نصیحت جالبی به رهبران کرده است: «هرگز به افراد نگویید کارها را چگونه انجام دهند. به آنها بگویید چه کار کنند و آنها با ابتکار عملشان شما را شگفتزده خواهند کرد.»
منبع: leadersinstitute.com
نویسنده: دوگ استینآرت
مترجم: شادی آذری
تبادل نظر